روزی روزگاری یک زن قصد میکنه یک سفر دو هفتهای به ایتالیا داشته باشه... شوهرش اون رو به فرودگاه میرسونه و واسش آرزو میکنه که سفر خوبی داشته باشه...زن جواب میده: "ممنون عزیزم، حالا سوغاتی چی دوست داری واست بیارم؟
"مرد میخنده و میگه:یه دختر ایتالیایی!"
زن هیچی نمیگه و سوار هواپیما میشه و میره.... دو هفته بعد وقتی که زن از مسافرت برمیگرده، مرد توی فرودگاه میره استقبالش وبهش میگه: "خب عزیزم مسافرت خوب بود؟"... زن: "ممنون، عالی بود!"... مرد میپرسه: "خب سوغاتی من چی شد پس؟
"... زن:"کدوم سوغاتی؟ "... مرد: "همونی که ازت خواسته بودم... دختر ایتالیایی!"... زن جواب میده: "آهان! اون رو میگی؟ راستش من هر کاری که از دستم بر میآمد انجام دادم! حالا باید 9 ماه صبر کنیم تا ببینیم پسر میشه یا دختر!"
"... زن:"کدوم سوغاتی؟ "... مرد: "همونی که ازت خواسته بودم... دختر ایتالیایی!"... زن جواب میده: "آهان! اون رو میگی؟ راستش من هر کاری که از دستم بر میآمد انجام دادم! حالا باید 9 ماه صبر کنیم تا ببینیم پسر میشه یا دختر!"
4 نظر:
جالبه . از قسمت" دختر ایتالیایی میخوام" خیلی خوشم اومد
باهوش تر از زنها نبود که ازشان تعریف کنی؟ چه اعتماد به نفس پایینی داری شما!
خیلی جالب بود
آفرین
جالب نوشته شده چون همراه باطنزهم هست
نظر خود را بیان کنید